موسسه خیریه معلولین ذهنی امیرالمومنین (ع) سبزوار | مهرآسا
ایمیل موسسه payam_mehrvarzan@yahoo.com
با ما در تماس باشید ۰۵۱۴۴۶۴۶۵۵۱

هزاران خورشیدی که در پس پرده ی این خانه می درخشید

ناچاراً به سوی دوستان خیلی نزدیکم رفتم از هر کدام مبلغ ۵۰۰۰ تومان گرفتم. سفارش گل و شیرینی با حداقل قیمت را دادم البته برای آنها توضیح می دادم که برای چه مراسمی تدارک می بینم و آنها هم کمک می کردند.

نهایت سعی خود را برای صرفه جویی کردم، خانم ها مصطفوی و محمدی که در آن روزها جزء اولین اعضای ۵ نفره انجمن بانوان آسایشگاه بودند برای تزئین درهای آسایشگاه و بستن روبان جلو درب ورودی سالن به کمکم آمده بودند. قرار بود جلسه در سالن غذاخوری برگزار شود، سبد گلی که به وسیله ی آقای منوری بسیار زیبا تزئین شده بود روی میز جلسه قرار گرفته بود. همه چیز بسیار عالی و دلچسب بود، فقط به دلیل نداشتن بودجه و پول نتوانستم عکاس و فیلمبردار خبر کنیم دریغ از یک عکس یادگاری از آن سالهای سخت و پر از شور و نشاط و انرژی.

آقای انصاری و همراهان بعد از ورود به آسایشگاه ابتدا در قسمت هیأت امناء نماز خواندند و بعد برای مراسم افتتاحیه به طرف سالن آسایشگاه حرکت کردند. مقابل در سالن قرآن را از داخل سینی که در دستان آقای دلبری قرار گرفته بود برداشتند و بوسیدند و بعد روبان را قیچی کردند. همگی وارد سالن شدیم و از داخل آسایشگاه ها بازدید شد سپس جلسه شروع شد و برای آینده ی آسایشگاه، هزینه های آن صحبت شد. جلسه ی عمومی ساعت ۲ بعد از ظهر به اتمام رسید و آسایشگاه معلولین ذهنی امیرالمؤمنین(ع) در روز موعود ۲۵ بهمن ۱۳۷۹ به لطف خدا و به دست دکتر انصاری با برگزاری مراسم افتتاحیه ساده و زیبا و صمیمی که فقط با صرف هزینه ای معادل ۴۰۰۰۰ تومان برپا گردید افتتاح شد.

پس از مراسم افتتاحیه هم دکتر انصاری و همراهان و دست اندرکاران آسایشگاه مجددا در اطاق هیأت امناء تشکیل جلسه داده و در مورد برنامه های آینده مرکز بحث و تبادل نظر شد، که بسیار مورد توجه قرار گرفت و ضمن آنکه ریاست سازمان مبلغ سه میلیون تومان به این آسایشگاه هدیه دادند، چنان مجذوب برنامه های آسایشگاه قرار گرفتند که از برنامه های دیگر خود فارغ گشته و ناگهان به یاد هلی کوپتری که ایشان را به سبزوار آورده بود افتادند ولی هلی کوپتر به علت نزدیک شدن تاریکی هوا بدون ایشان به سمت مشهد حرکت کرده بود و به ناچار وی با خودرو سواری فرمانداری به مشهد عزیمت نمودند. روحیه ای که آن روز به من داده شد، ایمانی که آن روز در قلبم ایجاد شد، و توانی که آن روز به بازوهایم اضافه گردید و افکار روشنی که در مغزم متجلی گردید باعث شد که امروز با افتخار درباره ی آسایشگاهی بنویسم که در طول مدت نه سالی که از آغاز به کار آن می گذرد توانسته است جایگاهی نیکو را در بین مؤسسات مشابه به دست آورد و امروز موفق و سربلند در جایگاه نمونه در سطح استان بایستد.

و حالا باید بگویم ای هزاران خورشیدی که در پس پرده ی این خانه می درخشید و دنیای ساکنان آن را زیبا تر می کنید، سپاسگزارم.

و ای تو که امروز با رفتار خورشیدی ات به پرستوهای این گلستان جان پرواز می دهی، سپاسگزارم. ما در بی نهایت زندگی می کنیم. که در این بی نهایت، همه چیز می تواند بی نهایت باشد. برای من مقصد، رسیدن به جایگاه قابل قبول در فعالیتی است  که در حال انجامش هستیم.


پاسخ بدهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *