این همه عصبانیت، این همه پرخاشگری، این همه نامهربانی، چرا هر روز ما انسان ها را آزرده خاطر می سازد؟ این چه فرهنگی است که گریبانگیر ما شده است؟ مشکل کجاست؟ و چه باید کرد؟ مگر نه آن که خدایی که ما را آفریده است رحمان و رحیم است؟ مهربان است و بخشنده؟ مگر نه اینکه این خدای بزرگوار از روح خودش در ما دمیده است؟ پس چرا ما با کوچکترین ناملایمی از کوره در رفته و بدی را با بدی پاسخ می دهیم؟
جواب همه ی این سؤالات در یک جمله کوتاه اما طلایی است! با آنان که در زمینند مهربانی کن، تا آن که در آسمان هاست با تو مهربانی کند. مهربانی کردن بسیار ساده است. شاید ساده ترین کار دنیا، از آنکه تو هم فکر می کنی ساده تر است. باید به خودت امیدوار باشی و ایمان داشته باشی که همیشه جواب مهربانی کردن، مهربانی دیدن است. باید ایمان داشته باشی به معجزه مهر. باید به زبانت بیاموزی که پاسخ درشتی، درشتی نیست تا در اوج پرخاشگریِ طرف مقابل، بتوانی او را آرام کنی و به لطف درآوری.
باید به دستانت بیاموزی که به جای تنبیه می توان به نرمی بر سر کودک سرکش دست کشید تا او را آرام نمایی.
باید به قلبت بیاموزی که همیشه کسانی هستند که درد و ناراحتی امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند.
باید به چشم هایت یاد دهی که چشم آینه ی روح است و عشق و مهربانی را می توان از طریق تلالو نور مهربانی در آن ها به تمام دنیا پراکند.
باید به به زبانت یاد دهی که بر زبان آوردن یک کلمه ی پرمهر و محبت می تواند هم چون آب سردی باشد بر روی سر کسی که در اوج عصبانیت است.
باید به پاهایت یادآوری کنی که رفتن به جایی مانند آسایشگاه ها و حضور در جمع کسانی که چشم به در دوخته اند تا مهربانی بیاید و آن چه را در دل خود دارد با آن ها تقسیم نماید، چقدر در روحیه ی آن ها تأثیر دارد.
یک گلدان شمعدانی را که کنار پنجره گذاشته ای باید به موقع وارسی کنی باید گاهی خاک و غبار برگ هایش را با دست محبت خود پاک نمایی، باید آب و غذای کافی به او بدهی، حتی گاهی برایش از مهر و محبت ترانهای بخوانی تا او هم بهترین و زیباترین گل های هستی را تقدیم تو کند. امتحان کن اگر نشد؟
اگر غیر از این باشد، اگر مهربانی را فراموش کنیم و همچون آدم های غریبه با هم برخورد کنیم، اگر تاب تحمل یک کلمه یا یک عمل نابجا را نداشته باشیم همان می شود که امروز گریبان ما را گرفته و هر روز هم عمق فاجعه بیشتر می گردد. هر روز بیشتر نامهربانی می بینیم، پرخاشگری ها بیشتر می شود، تا جائی که بعضی ها فکر می کنند که این کارشان از زرنگی آنهاست که حق دیگران را زیر پا نهاده تا خود سود و بهره ی بیشتری ببرند.
این چنین نیست. اگر ما در حق دیگران نامهربانی کنیم، یکی هم این فاجعه را بر سر ما می آورد و آن وقت جامعه ای خواهیم داشت که هر کدام از ما حاضریم دیگران را قربانی نماییم تا روزی نوبت ما شود که قربانی دیگران گردیم.
اگر با تعمق بیشتر به ریشه مشترک همه ی مشکلات پیش رویمان نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که کلید حل این معضل بزرگ فقط در یک جمله است«هم دیگر را دوست بداریم».
آن وقت حاضر نخواهیم شد بی هیچ دلیل قانع کننده ای دیگران را آزرده خاطر نموده تا چه رسد به این که ضرر و زیانی به آن ها برسانیم.
برای مهربان بودن با یکدیگر نباید منتظر باشیم تا یکی بیاید و ما را کمک نماید. این شیوه خوب را نیاکان ما به ما آموخته اند که پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک را باید سرلوحه ی زندگی خویش قرار دهیم. بیایید هر یک از ما هم به ریشه و اصالت خویش برگردیم، انسان ها را آن قدر دوست داشته باشیم تا نتوانیم حتی خیال بدی در حق آن ها داشته باشیم و رفتار مهربانانه تری از قبل را در حق آنها روا داریم. باور کنید به همین سادگی است . آن گاه زندگی خودمان نیز بسیار راحت تر میشود.