با سلام، همراهان، نیکوکاران، بانیان بزرگوار و همکاران محترم سیزدهمین سال تاسیس این موسسه را در حالی جشن می گیریم که به لطف خدا و با همدلی و همکاری شما عزیزان روی سفید مددجویان و دختران عزیزمان هستیم. روی سخنم با شماست، شما که از راههای دور و نزدیک در داخل و خارج از کشور، همراه و همدل، صاحبان اصلی این خانه و خانوادهاید و در مشکلات و شادیهای آن شریک بوده و در تکتک لحظات تلخ و شیرین این همه سال، حضور موثر داشتهاید و نهال نازک تردی را که سیزده سال پیش با هم کاشتیم به همت بهار وجودتان امروز پر شکوفه است و عطر دلانگیزش نوید میوههای شیرینی را در آیندهی نزدیک میدهد.
همکاران گرانقدرم که شب و روز در این سرای پر امید، از جان و دل مایه گذاشته و وجودتان گرما بخش این محفل دلدادگیست، آرامبخش دلتنگیهای کودکانه است، که بهانه مادر را میگیرند و هیچ چیز جز محبت واقعی جای خالیش را پر نمیسازد و شما بیدریغ آن را برای مددجویان مرتفع می سازید.
با همهی شما عزیزان سخن می گویم که مانند حلقههای به هم پیوستهاید که در کنار هم هر روز پیوستهتر و ناگسستنیتر ظاهر میشوید تا آنچه را که روز ایجاد این موسسه چشم انداز دور مینمود محقق ساخته و پله به پله و قدم به قدم به قلهی بلند خواستنها و توانستنها برسیم.
ادارهی آسایشگاه کاری نیست که از شخصی واحد برآید، فعالیتی است تیمی و همگانی که کوچک و بزرگ، پیر و جوان، سالهاست دست به دست هم داده و با ایمان و امید و ایثار، آن را انجام میدهند. این آسایشگاه پشتوانهی سیزده سالهی مردمی را دارد که صداقت و امانت آن را باور دارند و این گنجینهی پر گهر بدست نیامده مگر با عشق، همدلی و ایستادگی و البته لطف خدای مهربان.
اصل کار ما بر باور مردمانی استوار است که جز خدمت و نیکوکاری در این سرای فانی اندیشهی دیگری نداشته و ندارند، بر این اساس بی آنکه ما سر در پی یار نیکوکار داشته باشیم، یاران و مهربانان خود قدم پیش گذاشته و کم و بیشِ نیازهای آسایشگاه را تامین کرده اند.
آنچه ما را بیش از همه در رسیدن به اهدافمان یاری نموده الطاف خداوندی بوده است. وقتی راه رفته را مرور میکنیم لحظه ای را به یاد نمیآوریم که لطف باری تعالی را موثر و قوی حس نکرده باشیم، چه وقتی که شادِ شادیم و چه زمانی که دلتنگ و پریشان.
عزیزان؛ در سالی که گذشت سعی کردهایم مثل سنوات قبل امور مربوط به مددجویان چه از لحاظ نگهداری و توانبخشی و امور رفاهی و فعالیتهای فوق برنامه و چه امور پزشکی و بهداشتی آن ها از پیشرفت چشمگیری برخوردار باشد. اینجا همیشه تأکید بر این نکته بوده که آسایشگاه مکانی است که دختران معصومی که به آن پناه آورده اند به نحوی زندگی کنند که من و شما فرزندان دلبند خود را در آن شرایط نگهداری میکنیم. هرآنچه برای زندگی فرزندان خود شایسته میبینیم برای این عزیزان هم فراهم آوردهایم. بعضی از آنها با کولهای بر دوش و لباس فرم یک نواخت هر روز صبح برای آموزش به مدرسهای بیرون از آسایشگاه میروند. برخی از آنها هم در کلاسهای آموزشی گلیم بافی، سرمه دوزی، عروسک سازی، نقاشی و غیره در داخل آسایشگاه شرکت میکنند، برنامهی ورزش صبحگاهی برای همه اجرا میشود، عدهای از مددجویان ناتوان مرکز هم به کار خمیر بازی-لگو و نقاشی و نوشتن آب و بابایی که همیشه در همین حد باقی میماند مشغول میگردند. عدهای با شرکت در کارهای روزمره آسایشگاه و همکاری با مددیاران سهم خود را در امور جاری آسایشگاه ایفا مینمایند.
بر این اساس این مؤسسه همواره سعی داشته شیوههای زندگی سالم و روشهای نگهداری و ارتقا سلامت مددجویان را به صورت جامع و یکپارچه ارائه دهد. تا علاوه بر سلامت جسمی به سلامت روحی و روانی و سلامت معنوی انسانهای حاضر در آن نیز توجه شود.
نقش شما خیرین و نیکوکاران در اجرای این برنامه ها آن چنان است که نمی توان به سادگی از آن گذشت. کمک های مادی و معنوی بزرگ و کوچک شما راه رسیدن به اهداف ما را آسان تر نموده است. چه خانواده ای که کمک های مالی آنها راه اندازی واحد دندانپزشکی را میسر ساخته، چه آن یاری که هر ساله هزینه بردن مددجویان و همراهانشان را به مشهد مقدس تقبل نموده و یا آنهایی که ماهانه و یا سالیانه با ما همراه میشوند و خاصه کمکهای مالی کوچکی که توسط درد آشنایانی انجام میشود که خود شاید از همه کس به آن کمک ها محتاج ترند. به قول کوروش بزرگ دستهایی که کمک میکنند، مقدس ترند تا لبهایی که فقط دعا میکنند.
وگر چه مشکلات مادی بسیار بغرنج است ولی عده ای از عزیزان با اجرای برنامههای هنری، حضور در آسایشگاه و کارهای ریز و درشت نیکویی را به ارمغان می آورند و همه ی اینها باعث شده زمانی که شما وارد آسایشگاه میشوید به چهره های خندانی مواجه می شوید که بوی زندگی می دهد و به جای بغض و کین و دلتنگی از چهره هایشان عاطفه و مهر و عشق می تراود. آنها قدر شناسترین و مهربانترین مخلوقات خدایند که به کوچکترین محبتی واکنش نشان میدهند.
عزیزان من!
آدمهای روزگاران کهن در این مرز و بوم بر این باور قوی بودهاند که باید در زندگی پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک ساری و جاری باشد و دلی را نیازرده بل غم و اندوه آن را بزدایند. این هنر دیر باز ایرانی سرمایه انسان بودن و هویت همهی ماست که سخت باور داشته و آن را پاس میداریم و میدانیم و ایمان داریم تنها با صورتی انسانی، انسانیت تحقق نمییابد، کمترین و سادهترین آن در گرو خدمت به همنوع است، گرفتن دست کسانی که هیچ دستگیری جز خدا ندارند، بیایید انسان باشیم و با دستگیری از آنان نقش خدایی بازی کنیم.
هر که با پاکدلان صبح و مسائی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
زهد با نیت پاک است، نه با جامهی پاک
ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد
شمع خندید بهر بزم، از آن معنی سوخت
خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
هیزم سوخته، شمع ره و منزل نشود
باید افروخت چراغی، که ضیائی دارد
صرف باطل نکند عمر گرامی، پروین
آنکه چون پیر خرد، راهنمائی دارد