آرزوی دیرینه ما با الطاف پروردگار بی همتا و دستان یاری گر همراهان با صداقت و پاکمان برآورده شده بود و تبسم فراموش شده بر لبان دختران نیکو سیرت معلول ذهنی را زنده تر از همیشه ساخته بود.
دو فصل از شروع به کار آسایشگاه می گذشت و برای بوجود آوردن محیطی صمیمانه نهایت توان خود را به کار گرفته بودیم برایمان بسیار لذت بخش و پر افتخار بود، چرا که دست به کاری بی سابقه زده بودیم که تنها هدفش خدمت بود و خدمت.
برای رسیدن به آن هدف باید می دانستیم چه کارهایی را باید انجام بدهیم. و بعد برای انجامشان تلاش کنیم، تا سریعتر به اهداف کلان و درخشان خود برسیم. یکی از آن اهداف ارتباط با انسانهایی با باورها و توانایی های متعالی، اراده ای محکم و چشم اندازی وسیع بود.
بستری که همه این اتفاقات را در داخل خودش جریان می بخشید و باعث ترغیب دیگر انسانهای شریف می شد تا بعد از سالها سکوت در این راه، بشود فریادی برآورد، چاپ نشریه پیام مهر بود.
تصمیم گرفته شد گاه گاه نشریه ای هر چند کوچک منتشر کنیم تا در آن گوشه ای از فعالیت های دست اندر کاران این موسسه را برای آگاهی یاران و همراهانمان آشکارتر کنیم و مطالب آن نخست شامل سخن آغاز، گزارش، فعالیت های اجرایی یا اخبار بود،که البته از شماره دوم به بعد مطالب بیشتری به آن اضافه شد مثل شعر و ادب و مطالبی در مورد معلولیت ها و …. .
در مقدمه اولین شماره پیام مهر عهدی با یکتای یگانه بستیم بدین مضمون:
بارالها:
به شکرانه سلامتی و نعمت های فراوانی که از آن برخوردار گشته ایم پیش از اینکه زندگی ناپایدار به پایان رسد ما را به نیکی رهنمون باش و به ما توفیق ده تا بار اندوه از دل افسرده ای برگیریم و دست یاری به سوی درمانده ای ناتوان دراز کنیم. جهان آفرینا! به ما نیرویی عطا فرما تا گرد ملال از چهره غمگین انسانی ناتوان بزداییم بی آنکه منی باشد و یا نامی و نشانی به قصد قربت و با نیت خدمت. آمین
در آن روزها پیام مهر فقط یک نویسنده داشت که به تنهایی مطالب آن را جمع آوری و برای چاپ آماده می کرد. نشریه ابتدا بصورت فتوکپی ودر تیراژ ۲۰۰عدد، فقط برای اعضای افتخاری که در آن روزهای سخت با آسایشگاه همراه شده بودند چاپ و ارسال می شد، تا قلب ها را به مهر ومهربانی عادت داده و دنیای شاد دختران مددجو را هر چه بیشتر شیرین وشکوهمند سازد.
چند سال به همین منوال گذشت.
آقای حمید بلوکی به تنهایی تمام سعی خود را کرد تا به مخاطب طعم شیرین لبخند دوستی را بچشاند از نواختن این موسیقی دل انگیز و ممتد روزها و روزها گذشت و در گذر روزها و لحظه های تلخ و شیرین، مهربانانی به یاری نوازنده ی تنهای آن شتافتند. تیراژ آن به تدریج اضافه گردید و از شماره ۷ آن به بعد چاپ رنگی و حالت مجله ای جایگزین فتوکپی دستی گردید. در آذر ماه ۱۳۸۷ امور مطبوعات و خبرگزاری های داخلی به درخواست آسایشگاه در خصوص صدور پروانه نشریه پاسخ مثبت داد و نام آن از پیام مهر به پیام مهرورزان تغییر یافت. تیراژ آن به ۲۰۰۰ عدد رسید و مهربانانی با عنوان هیات تحریریه به این جمع کوچک پیوستند تا کلامشان را تحت نظر مدیر مسئول به رشته تحریر در آورند چرا که آنها هم اکنون به این باور رسیده اند که به قول احمد شاملو :
دستت را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته! با تو سخن می گویم
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من ریشه های تو را در یافته ام
زیرا که صدای من با صدا ی تو آشناست.
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
شاد باشید
فرزانه سلیمانی
نویسنده ی ماه دیروز و ماه امروز خیلی مخلصیم کارت برای تواناییهات کوچیکه ولی در هر صورت من با نوشته هات زندگی میکنم چون………برای امید دست نیافتم با ایمانی که به کارت داری دعا کن.
با عرض سلام وخسته نباشيد